پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳
اجتماعی

ایران در آیینه سیاست خارجی دولت دوم ترامپ

ایران در آیینه سیاست خارجی دولت دوم ترامپ
ما درستش می‌کنیم! (We Fix It) این شعاری که در پشت سر ترامپ در سخنرانی جشن پیروزی اش در پالم بیچ فلوریدا نصب شده بود شاید برای نیمی از آمریکایی ها خوشحال کننده باشد اما برای جهان این سه کلمه ادامه چالش های بزرگی است که گمان می رفت ۴سال قبل به پایان رسیده است.
  بزرگنمايي:

پایگاه خبری شاخص بازار: اینکه دولت دوم ترامپ چه رفتاری در سیاست خارجی از خود نشان خواهد داد پرسش اصلی سیاست بین الملل از چهارشنبه 6 نوامبر است؛ روزی که جهان از بازگشت «ترامپیسم» شوکه شد.

تمام دولت‌های دنیا مشغول ریست (Reset) کردن سیاست خارجی‌شان برای هماهنگی و انعطاف پذیری با تحولات پساترامپ بعد از ژانویه 2025 هستند.

پیش‌بینی اقدامات دولت جدید آمریکا به دلیل اینکه از یک ساختار نظام مند پیروی نمی‌کند و بیشتر مجموعه‌ای از تصمیمات پراکنده و نامنسجم را تشکیل می‌دهد بسیار دشوار است. به همین دلیل سیاست خارجی ایالات متحده از ژانویه 2025 احتمالا شامل دستورکارهایی متناقض و آشفته خواهد بود.

مجله نیوزویک در همین رابطه می‌نویسد: تصمیمات ترامپ به متغیرهای زیادی بستگی دارد؛ چه کسی در تیم امنیت ملی او خدمت خواهد کرد، وضعیت ژئوپلیتیکی پس از تحلیف او چگونه خواهد بود. او باید چند بحران را مدیریت کند یا با آنها مقابله کند. همه اینها در این مرحله از بازی ناشناخته هستند.

این رسانه آمریکایی همچنین نوشته است: ترامپ رونالد ریگان نیست، جورج اچ دبلیو. بوش یا جو بایدن هم نیست، او ایدئولوژی مشخص یا دیدگاه ثابتی در مورد نحوه عملکرد جهان ندارد. باورهای او موقعیتی، انعطاف پذیر و در مواقعی متناقض هستند.

این تناقض‌ها از پنجم نوامبر به این طرف، بیشتر درباره ایران خود را به نمایش گذاشته است. از یک طرف اخباری از نزدیکان او مبنی بر تمایل این میلیاردر نیویورکی برای توافقی با ایران که مورد رضایت همه طرف‌ها باشد منتشر شده می‌شود و از سویی دیگر رسانه‌های آمریکایی از بازگشت «راهبرد فشار حداکثری» ترامپ در قبال ایران گزارش‌های متعددی روی خروجی قرار داده‌اند.

البته جریان رسانه‌ای در فضایی از عنوان "بازگشت کارزار فشار حداکثری" درباره ایران استفاده می‌کند که گویی در 4 سال گذشته این راهبرد کنار گذاشته شده است. دولت بایدن تحت هیچ شرایطی از این راهبرد تخطی نکرد و هیچ تخفیفی درباره آن اعمال نکرد.

با این همه، موضوع ایران فقط یک برش از کیک سیاست خارجی آشفته دولت دوم ترامپ خواهد بود. تصور اینکه این جمهوریخواه پردردسر از فردای استقرار در اتاق بیضی کاخ سفید همه امور را رها کرده و متوجه تنبیه ایران خواهد شد، طبعا گزاره نادرستی است. ایران فقط بخشی از مشکل روی میز کار ترامپ خواهد بود. جنگ اوکراین، ادامه جنگ‌ تجاری با چین، بحران فزاینده با آنسوی آتلانتیک و گسست اتحاد با اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) چالش‌های بزرگ پیش‌روی مرد مو نارنجی خواهد بود.

بزرگترین چالشی که کاملا سیاست خارجی آمریکا را تحت تاثیر قرار خواهد داد در داخل خاک این کشور است. نگاهی به رسانه های جریان اصلی آمریکا در یک هفته اخیر نشان دهنده یک جو وحشت و نگرانی بزرگ‌ است که ترامپ در بازگشت دوم به قدرت، شکاف‌های سیاسی، اجتماعی را به شدت تعمیق خواهد کرد و انرژی آزاد شده انتخاب مجددش را صرف انتقام‌گیری و جدال با ساختار سیاسی آمریکا خواهد کرد.

فرانسیس فوکویاما در واکنش به انتخاب مجدد ترامپ با این استدلال که او به دنبال حذف نئولیبرالیسم و لیبرالیسم خواهد بود گفته است: ترامپ یک حمایت‌گرای خودخوانده است که می‌گوید "تعرفه" زیباترین کلمه در زبان انگلیسی است. او پیشنهاد کرده است که 10 یا 20 درصد تعرفه بر تمام کالاهای تولید شده در خارج، توسط دوستان و دشمنان، اعمال کند و برای انجام این کار به اختیارات کنگره نیاز ندارد.

همچنین هیأت تحریریه روزنامه نیویورک‌تایمز روز پنجشنبه نوشت شهروندان آمریکا با بازگردادن ترامپ به کاخ سفید، این کشور را «در مسیری پرمخاطره و پیش‌بینی ناپذیر قرار دارند». این نشریه با اشاره به محکومیت ترامپ در 34 فقره اتهام جداگانه نوشت: «برای اولین بار در تاریخ، شهروندان آمریکا به فردی مجرم رأی دادند که گفته بود از روز اول دیکتاتور خواهد بود و دولت دوم او روی انتقام از مخالفین خودش متمرکز خواهد شد».

«ترامپ» که در دوره چهارساله ریاست جمهوری خود سعی داشت مسائل واشنگتن با تهران را با استانداردهای ذهنی خود حل و فصل کند، مسیر فشار بر ایران را تا انتها رفته است. با اتمام بسته تحریمی در نتیجه مصرف اعتیادآور این ابزار و پروژه بزرگ «فشار حداکثری» که حداقل یکبار در رسیدن به نتایج مطلوب خود شکست خورده است. به ویژه اینکه ساکن جنجالی کاخ سفید پس از اینکه جنگ تجاری جدیدی با چین آغاز کند، نخواهد توانست پکن را از همکاری با ایران دور نگه دارد.

راهبرد ایرانی دولت دوم ترامپ نمی‌تواند، چیزی افزون بر راهبرد 12 گانه جاه طلبانه‌ و البته شکست خورده‌ای باشد که «مایک پمپئو» وزیر خارجه اسبق آمریکا، بهار 2018 اندکی بعد از خروج رئیس جمهور از برنامه جامع اقدام مشترک-برجام- در بنیاد «هریتج» اعلام کرد.

شاید به همین خاطر است که ترامپ در دوره جدید می‌خواهد از برخی شاهین‌های آمریکایی مثل «جان بولتون» و «مایک پمپئو» به عنوان بانیان این طرح‌های ناکام فاصله بگیرد.

«استفن والت» نظریه پرداز مشهور رئالیست روابط بین‌الملل 4 سال قبل در «فارن پالیسی» نوشت: نگرش دولت ترامپ به تحولات خاورمیانه و بویژه ایران مصداق «مرگ مغزی» است. اگر استراتژی را به معنای مجموعه‌ای از اهداف مشخص و ترکیبی از طرحی منسجم از اقدامات برای دستیابی به اهداف تعریف کنیم که واکنش‌های دیگران را نیز در نظر می‌گیرد، در واقع دولت ترامپ فاقد استراتژی است. به جای یک استراتژی واقعی، مجموعه‌ای از اهداف پراکنده است که از سوی یک رئیس جمهور نادان که کنترلی نیز بر امور ندارد، اجرا می‌شود.

ترامپ در پیام‌های متناقضی که صادر می‌کند ماه سپتامبر در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت که آماده دستیابی به یک توافق جدید با ایران برای جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح هسته‌ای است. او گفت: ما باید توافق کنیم، زیرا عواقب آن غیرممکن است. ما باید به توافق برسیم.

معاون ترامپ هم برخلاف مواضع قبلی جنگ طلبانه‌اش علیه ایران 29 اکتبر در یک‌ مصاحبه پادکستی گفت: منافع ما با اسرائیل گاه مشترک و گاه متمایز خواهد بود و ما بسیار مایلیم که با ایران وارد جنگ نشویم. چنین جنگی هزینه های زیادی خواهد داشت و برای کشور ما بسیار گران تمام خواهد شد.

مشخص نیست عزم ترامپ و حلقه وفادارنش در دولت جدید برای عدم تکرار سیاست‌های آزموده شده قبل تا چه حدی است اما گشودن هر دریچه تازه ای برای مواجهه با ایران، مستلزم توقف جنگ افروزی‌های هیات حاکمه رژیم صهیونیستی در منطقه، مهار نتانیاهو و احترام به نظم و ترتیبات ایرانی در غرب آسیاست.

اسرائیل هم خوشحال نباشد!

شاید در نگاه اول به نظر می‌رسد که با انتخاب ترامپ یا آنطور که نتانیاهو می‌خواهد به نظر برسد، اسرائیل برنده بزرگ انتخابات پنجم نوامبر است.

در کنار موضع مبهم و شاید سرد روسیه و چین به پیروزی ترامپ در انتخابات، در سرزمین‌های اشغالی هم عدم انسجام در سیاست خارجی ترامپ که خروجی آن می‌تواند یک دیپلماسی متناقض و گمراه کننده باشد، به موضوعی نگران کننده تبدیل شده است.

رونامه هاآرتص با انتشار تصویر نیمه تاریک ترامپ، پیروزی و بازگشت وی به کاخ سفید را این گونه وصف کرد: "پیش به سوی آینده ناشناخته"

این رسانه عبری چند روز قبل از انتخابات آمریکا گزارشی با عنوان آمدن ترامپ خبری بد برای اسرائیل و یهودیان است نوشت: ترامپ طرفدار انزواطلبی است. او هنجارها و نهادهای بین‌المللی را که برای دفاع از اسرائیل ضروری هستند، تضعیف می‌کند، خصومت او با هنجارها به تلاش های مداوم کابینه نتانیاهو برای یک کودتای قضایی، الحاق کرانه باختری و اشغال طولانی غزه و شاید جنوب لبنان ضربه می زند.

هاآرتص در پایان می‌نویسد: در مورد اسرائیل، ادعاهای عوام فریبانه، بلکه نامفهوم ترامپ که به همه درگیری ها در خاورمیانه پایان می دهد، همچنین انزواطلبی برخاسته از «اول آمریکا» (شعار ترامپیسم) دخالت ایالات متحده در منطقه را محدود می‌کند و آسیب‌پذیری استراتژیک اسرائیل را به‌ویژه در مواجهه با تهدید ایران افزایش می‌دهد. این ادعا که ریاست جمهوری دوم ترامپ، برای اسرائیل دارای سود ژئوپلیتیکی خواهد بود، اگر نگوییم یک توهم خطرناک، اشتباه است.

انتخاب ترامپ، «انتخاب ناشناخته‌ها» در عصر «عدم قطعیت‌ها» و دوران انتقالی نظام بین‌الملل است. این اتفاق شاید برای بازیگران تجدیدنظرطلب نظم کنونی جهان، دارای فرصت‌هایی باشد.

در دولت دوم ترامپ مولفه اصلی دیپلماسی آمریکایی به جای حرکت بر مبنای اسناد بالادستی امنیت ملی و سیاست خارجی واشنگتن متاثر از «ترامپیسم» است.

ترامپیسم در سیاست خارجی آمریکایی را پیشران‌هایی از جمله «یکجانبه‌گرایی»، ( unilateralism) «انزواگرایی» و «استثناگرایی» ( Exceptionalism) به حرکت درمی‌آورند.


نظرات شما
آخرین اخبار